
خلاصه کتاب همه چیز همه چیز ( نویسنده نیکولا یون )
خلاصه کتاب همه چیز همه چیز (Everything, Everything) داستان مادلین هفده ساله ایه که به خاطر بیماری نادرش، مجبوره تو یه محیط کاملا ایزوله زندگی کنه. ورود اولی، همسایه جدید، جرقه عشقی میشه که مادلین رو به سمت دنیای بیرون و کشف حقایق زندگیش هل میده. یه داستان عاشقانه پر از امید و شجاعت!
تا حالا شده حس کنی دنیات یه چهاردیواری کوچیکه و دلت پر بزنه برای آزادی؟ کتاب همه چیز همه چیز، نوشته نیکولا یون، دقیقاً درباره همین حس و حال و یه عشق قشنگه که بین مرزهای محدودیت و آرزوی پرواز شکل می گیره. این رمانِ محبوب توی ژانر ادبیات نوجوان (YA) کاری کرده که کلی از خواننده ها رو شیفته خودش کنه. داستان دختری به اسم مادلین، که به خاطر یه بیماری خاص، سال هاست رنگ بیرون رو ندیده، ولی قلبش پر از رویا و کنجکاویه.
نیکولا یون با قلم شیرین و گاهی هم تکان دهنده اش، ما رو می بره به دنیای مادلین که پر از کتاب و تخیله. اما وقتی سروکله ی اولی پیدا میشه، پسر همسایه جذاب و پرشور، همه چیز عوض میشه. قراره با هم به عمق این کتاب بریم، شخصیت هاش رو بشناسیم و پیام های قشنگی که لابلای کلمه ها پنهان شده رو کشف کنیم.
نگاهی کوتاه به رمان: دنیای محافظت شده مادلین
فرض کن هفده سالت باشه و جز خونه ی خودت و چند تا کتاب، چیز دیگه ای از دنیا ندیده باشی. خب، زندگی مادلین ویتیر دقیقاً این شکلیه. دختری با چشم های پر از سوال و قلبی پر از حسرت که به خاطر یه بیماری خیلی نادر به اسم نقص ایمنی ترکیبی شدید یا SCID (شبیه همون بچه حباب) مجبوره تو یه محیط کاملاً استریل و ایزوله زندگی کنه. معنی اش اینه که هیچ ویروس یا باکتری نباید بهش نزدیک بشه، وگرنه ممکنه جونش به خطر بیفته. برای همین، هیچ وقت نتونسته هوای تازه رو نفس بکشه، گرمای آفتاب رو روی پوستش حس کنه یا حتی یه دوست واقعی داشته باشه.
زندگی مادلین تو همون خونه ی سفید و ساکت، با مادر دکتر و پرستارش کارلا، می گذره. روزهاش پر میشه از کتاب خوندن، فیلم دیدن و غرق شدن تو دنیای تخیلش. اون یه جورایی با این محدودیت ها کنار اومده، اما همیشه یه حسِ کنجکاوی و اشتیاق به زندگی واقعی ته دلش هست. توی این دنیای محدود، مادلین تمام تلاشش رو می کنه که حتی تو خیالش هم شده، رنگ و بوی آزادی رو بچشه.
آغاز داستان و زندگی ایزوله شده مادلین
مادلین از وقتی یادشه، درگیر این بیماریه. خونه شون یه جورایی مثل یه پناهگاهه، هرچند برای اون بیشتر شبیه یه زندانه که با عشق مادرش ساخته شده. مادرش، پزشک مادلین هم هست و به شدت مراقبشه. تمام وسایل خونه، هوا و حتی غذاها قبل از رسیدن به مادلین ضدعفونی میشن. تصور کن چه زندگی سختی! نه می تونی بیرون بری، نه می تونی با کسی دست بدی، حتی یه بوسه ی ساده هم ممکنه برات خطرناک باشه. این زندگی برای یه دختر نوجوان که تو اوج شور و هیجان بلوغه، چالش های زیادی داره. اون با ذهن کنجکاوش، سعی می کنه با کتاب ها و اینترنت، از دنیای بیرون سر در بیاره، اما می دونه که این ها فقط یه بخش کوچیکی از ماجراست.
ورود اولی: جرقه ای برای تغییر
همه چیز طبق روال پیش می رفت، تا اینکه یه روز یه خانواده ی جدید، دقیقاً روبه روی خونه ی مادلین اسباب کشی می کنن. پسر این خانواده، اولیور یا همون اولی، یه پسر خوش تیپ، باحال و پرجنب وجوشه. اولی دقیقاً نقطه مقابل مادلینه؛ اون بیرون، تو دنیای واقعی، زندگی می کنه و هر کاری دلش می خواد انجام میده. اولین برخوردشون از پشت پنجره اتفاق میفته؛ یه نگاه، یه لبخند، و بعد هم شروع مکالمات از طریق پیامک و ایمیل. این ارتباط پنهانی، کم کم تبدیل به یه دوستی عمیق میشه و جرقه ی یه عشق نوپا رو تو دل مادلین روشن می کنه. اولی یه پنجره ی جدید رو به دنیای مادلین باز می کنه و بهش نشون میده که زندگی، فراتر از دیوارای خونه شه. حس کنجکاوی مادلین برای تجربه ی دنیای بیرون، حالا با حس عشق به اولی گره خورده و این برای یه دختر با بیماری SCID، یعنی بزرگترین ریسک زندگی.
خلاصه داستان همه چیز، همه چیز: پرده برداری از لایه های عشق و حقیقت
رابطه ی مادلین و اولی از همون اول، پر از ممنوعیت و هیجانه. ارتباطشون اول از طریق پنجره های اتاق هاشون شروع میشه، بعد میرسه به چت های شبانه و ایمیل هایی که پنهانی بینشون رد و بدل میشه. اولی با حرف هاش، با داستان هاش از دنیای بیرون، مادلین رو وارد یه جهان جدید می کنه که تا حالا فقط تو کتاب ها خونده بود. اون ها همدیگه رو از پشت پنجره نگاه می کنن، به هم لبخند می زنن و آروم آروم دلباخته ی هم میشن. اما این فقط شروع ماجراست.
مادلین دیگه نمی تونه تحمل کنه. عشق به اولی، اشتیاق به تجربه ی زندگی واقعی، از هر چیزی براش مهم تر میشه. به همین خاطر، با کمک پرستارش، کارلا، اولین قدم رو برای دیدن اولی از نزدیک برمی داره. اولین ملاقاتشون، حتی با رعایت تمام پروتکل های بهداشتی، مثل یه رویداد بزرگ و ممنوعه می مونه. اون ها همدیگه رو می بینن، حرف می زنن و این حسِ نزدیکی، مادلین رو به سمت یه تصمیم بزرگ تر هل میده: اینکه تمام خطرها رو به جون بخره و برای لحظه ای هم که شده، مزه ی آزادی و عشق واقعی رو بچشه.
توسعه رابطه مادلین و اولی
همین طور که رابطه ی مادلین و اولی عمیق تر میشه، مادلین بیشتر از قبل حسرت دنیای بیرون رو می خوره. اون دیگه نمی تونه تو یه حباب شیشه ای بمونه و فقط از دور به زندگی بقیه نگاه کنه. عشق اولی بهش شجاعت میده تا بخواد فراتر از محدودیت هاش قدم بذاره. اون تصمیم می گیره یه ریسک بزرگ کنه و با اولی به بیرون از خونه، به هاوایی، سفر کنه. این سفر، نقطه عطف داستانه. مادلین برای اولین بار، طعم آفتاب، بوی دریا، حس شن روی پاهاش و البته عشق واقعی رو تجربه می کنه. لحظاتی که سال ها براشون رویاپردازی کرده بود، حالا رنگ واقعیت به خودشون می گیرن. این قسمت داستان پر از صحنه های شیرین و نفس گیره که نشون میده عشق چطور می تونه آدم رو برای زندگی کردن جسورتر کنه.
سفر به هاوایی و کشف حقیقت
سفر به هاوایی برای مادلین مثل یه رویا می مونه؛ پر از اولین ها و حس هایی که تا حالا تجربه نکرده بود. اونجا، دور از محافظت بیش از حد مادرش، مادلین حس می کنه واقعاً زنده است. با اولی لحظات بی نظیری رو تجربه می کنه و عشقشون عمیق تر میشه. اما همه ی رویاها بالاخره به یه جایی می رسن که حقیقت خودش رو نشون میده. توی هاوایی، یه اتفاق پیش میاد که مادلین رو به بیمارستان می کشونه. اینجا، تازه می فهمه که پشت پرده ی بیماریش، یه راز بزرگ و تکان دهنده پنهان شده. رازی که نه تنها زندگی خودش رو زیر و رو می کنه، بلکه تمام باورهاش رو نسبت به مادرش و گذشته اش به چالش می کشه. این پیچش داستانی، قلب تپنده ی کتابه و کاری می کنه که خواننده تا آخرین صفحه، نفسش حبس بشه. اگه می خواین جزئیات این راز رو بدونین، بهتره حتماً خلاصه کتاب همه چیز همه چیز رو کامل بخونید یا خود کتاب رو از دست ندید!
پایان کتاب و درس های آموخته شده
بعد از برملا شدن حقیقت، مادلین باید با عواقب و پیامدهای اون کنار بیاد. این حقیقت، رابطه اش با مادرش رو حسابی پیچیده می کنه. اون مجبور میشه گذشته رو بازنگری کنه و ببینه چطور تمام زندگیش بر پایه یه دروغ بنا شده بود. پایان داستان همه چیز همه چیز، در عین حال که غافلگیرکننده ست، به خواننده این پیام رو میده که زندگی واقعی، حتی با تمام خطرها و چالش هاش، ارزش تجربه کردن رو داره. مادلین یاد می گیره که آزادی واقعی، فقط بودن در دنیای بیرون نیست، بلکه شجاعت پذیرفتن حقیقت و انتخاب مسیر خودشه. اون دیگه اون دختر محبوس تو اتاق سفید نیست، بلکه دختریه که هویت خودش رو پیدا کرده و برای زندگی کردن، با تمام سختی هاش، آماده است. کتاب با یه حس امید و پایان بندی باز تموم میشه که به خواننده این اجازه رو میده تا خودش برای آینده مادلین تصمیم بگیره.
خواستن فقط منجر به بیشتر خواستن می شود. آرزوها تمامی ندارند.
تحلیل شخصیت های اصلی: نمادهای امید و مبارزه
یکی از نقاط قوت خلاصه کتاب همه چیز همه چیز و خود کتاب، شخصیت پردازی های عمیق و ملموسشه. هر کدوم از شخصیت ها، یه نمادی از چیزهای مختلف هستن و توی ذهن خواننده حسابی جا باز می کنن.
مادلین ویتیر (مدی): فراتر از بیماری
مادلین، یا همون مدی خودمون، قهرمان داستانه که با وجود تمام محدودیت هاش، روحیه جنگندگی و کنجکاوی داره. اون از یه دختر منزوی و ترسو که دنیای خودش رو تو کتاب هاش خلاصه کرده، تبدیل به دختری جسور و شجاع میشه که حاضره برای عشق و آزادی، تمام زندگیش رو به خطر بندازه. رشد شخصیتی مادلین تو طول داستان واقعاً تحسین برانگیزه. از دختری که همیشه طبق قوانین زندگی کرده، حالا تبدیل میشه به کسی که خودش قوانین رو می شکنه و راه خودش رو پیدا می کنه. کتاب ها و تخیلش، نقش مهمی تو شکل گیری دنیای درونیش دارن و بهش کمک می کنن تا با واقعیت های تلخ کنار بیاد.
اولیور برایت (اولی): کاتالیزور تغییر
اولی، پسر همسایه و عشق مادلین، مثل یه کاتالیزور عمل می کنه که زندگی مادلین رو زیر و رو می کنه. اون با روحیه ماجراجو و بی خیالش، به مادلین نشون میده که زندگی چقدر می تونه هیجان انگیز و پر از تجربه باشه. اولی نه تنها مادلین رو به چالش می کشه تا از منطقه ی امنش بیرون بیاد، بلکه با حمایت و عشقش، بهش این قدرت رو میده که با ترس هاش روبرو بشه. اون یه جورایی منبع الهام مادلینه و بهش کمک می کنه تا به خودش باور داشته باشه و برای آرزوهاش بجنگه. رابطه ی اون ها، یه عشق واقعی و پاکه که فراتر از ظاهر و محدودیت هاست.
شخصیت های مکمل
علاوه بر مادلین و اولی، شخصیت های دیگه ای هم تو این داستان نقش های کلیدی دارن. مادر مادلین، که یه پزشکه، با عشق بیش از حد و محافظت گری افراطی خودش، دنیای مادلین رو شکل داده. اون یه شخصیت پیچیده است که انگیزه هاش در ابتدا ممکنه نامشخص به نظر بیاد، اما کم کم با پیشرفت داستان، متوجه ابعاد مختلف شخصیتش میشیم. پرستار کارلا هم نقش مهمی داره؛ اون تنها کسیه که از دنیای بیرون برای مادلین خبر میاره و با دلسوزی و مهربانی، در مواقع سخت کنارشه و بهش کمک می کنه.
مضامین اصلی و پیام های عمیق همه چیز، همه چیز
همه چیز همه چیز فقط یه داستان عاشقانه ساده نیست؛ این کتاب پر از پیام های عمیق و مضامینیه که حسابی ذهن خواننده رو درگیر می کنه. نیکولا یون با هنرمندی تمام، این مضامین رو لابلای داستانش جا داده.
عشق و قدرت دگرگون کننده آن
مهم ترین مضمون این رمان، قطعاً عشقه. عشق اینجا فقط یه حس زودگذر نیست، بلکه یه نیروی قدرتمنده که مادلین رو به حرکت وا می داره. این عشق به اولی، به مادلین شجاعت میده که برای اولین بار، از چهارچوب های امنش بیرون بیاد و به استقبال ناشناخته ها بره. عشق باعث میشه اون ریسک پذیر بشه و به دنبال زندگی واقعی بگرده، حتی اگه بهای اون خیلی زیاد باشه. این بخش از داستان به ما نشون میده که چطور عشق می تونه مرزها رو بشکنه و زندگی آدم رو از این رو به اون رو کنه.
آزادی در برابر محافظت بیش از حد
یکی دیگه از مضامین مهم کتاب، تضاد بین آزادی و محافظت بیش از حده. مادر مادلین از سر عشق، اون رو تو یه حباب نگه داشته، اما این محافظت بیش از حد، آزادی و حق انتخاب زندگی رو از مادلین گرفته. داستان به ما نشون میده که مرز بین مراقبت و محدودیت کجاست و چقدر سخته که پدر و مادرها، فرزندانشون رو رها کنن تا خودشون تجربه ی زندگی رو داشته باشن، حتی اگه اون تجربه با خطر همراه باشه. این مضمون حسابی به فکر آدم فرو میبره که چقدر از کارهایی که به اسم عشق انجام میدیم، ممکنه آسیب رسان باشه.
امید، شجاعت و زندگی واقعی
خلاصه کتاب همه چیز همه چیز به ما یادآوری می کنه که امید، حتی تو سخت ترین شرایط، می تونه راهگشا باشه. مادلین با امید به آینده و شجاعت برای تجربه ی زندگی واقعی، از انزوا بیرون میاد. این کتاب یه جورایی سرود زندگیه، سرود کسانی که می خوان با تمام وجودشون زندگی کنن، با همه ی فراز و نشیب هاش، با همه ی ترس ها و شادی هاش. داستان مادلین به ما یاد میده که گاهی اوقات، باید دل به دریا زد و از تجربه های جدید نترسید.
هویت و کشف خود
مادلین تو طول داستان، یه مسیر طولانی رو برای پیدا کردن هویت خودش طی می کنه. از دختری که هویتش تو بیماریش خلاصه شده، به دختری تبدیل میشه که خودش رو خارج از این چارچوب تعریف می کنه. اون می فهمه که کیه و چی می خواد. این بخش از داستان برای نوجوان ها خیلی جذابه، چون همه تو این سن دنبال پیدا کردن هویت خودشون هستن و مادلین این مسیر رو به شکلی ویژه تجربه می کنه.
حقیقت، دروغ و فداکاری های خانوادگی
یه بخش مهم دیگه از داستان، به موضوع حقیقت و دروغ و فداکاری هایی که تو خانواده ها انجام میشه، می پردازه. راز بزرگ داستان، این مضمون رو پررنگ می کنه. چقدر یه مادر می تونه برای محافظت از بچه اش دروغ بگه؟ و آیا این دروغ، حتی اگه از سر عشق باشه، قابل بخششه؟ این ها سوالاتیه که کتاب تو ذهن خواننده مطرح می کنه و به جنبه های پیچیده ی روابط خانوادگی می پردازه.
عشق چیز وحشتناکی است و ضررش از آن هم بدتر است.
سبک نگارش و زیبایی شناسی نیکولا یون
نیکولا یون تو کتاب همه چیز همه چیز، یه سبک نگارش خیلی خاص و دلنشین داره که واقعاً خواننده رو جذب خودش می کنه. قلمش هم شاعرانه است و هم خیلی روان، جوری که از خوندنش خسته نمیشی.
زبان شاعرانه و روایی دلنشین
یون تو نوشتن، از جملات کوتاه و تأثیرگذار استفاده می کنه. زبانی که به کار می بره، ساده و قابل فهمه، اما در عین حال یه حس شاعرانگی خاصی داره. اون می تونه عمیق ترین احساسات مادلین رو با کلماتی ساده به تصویر بکشه و کاری کنه که خواننده با شخصیت ها همذات پنداری کنه. این نثر دلنشین، باعث میشه داستان خیلی روان پیش بره و اصلاً خسته کننده نباشه.
فرم روایی خلاقانه
یکی از ویژگی های خیلی جذاب کتاب، فرم روایی خلاقانه اونه. نیکولا یون فقط به روایت خطی داستان بسنده نکرده، بلکه از عناصر مختلفی مثل ایمیل ها، پیام های کوتاه، نمودارها، دفترچه یادداشت ها و حتی نقاشی ها برای پیش بردن داستان استفاده می کنه. این کار نه تنها به جذابیت بصری کتاب اضافه می کنه، بلکه به خواننده کمک می کنه تا بهتر وارد دنیای درونی مادلین بشه و احساسات و افکارش رو لمس کنه. این خلاقیت تو روایت، کتاب رو از بقیه ی رمان های نوجوان متمایز می کنه.
نقش تصویرسازی های دیوید یون
تصویرسازی های دیوید یون، همسر نویسنده، یه بخش جدایی ناپذیر از کتابه. این نقاشی ها و طرح های ساده اما پرمعنا، فضای داستان رو تقویت می کنن و به خواننده کمک می کنن تا بهتر با حس و حال مادلین و دنیای درونیش ارتباط برقرار کنه. مثلاً نمودارهایی که مادلین برای چیزهای مختلف می کشه، یا طرح های کوچیکی که لابلای متن هستن، همگی به جذابیت بصری و انتقال احساسات کمک می کنن و کتاب رو از حالت یه متن صرف بیرون میارن. این همکاری خلاقانه بین نویسنده و تصویرساز، یه اثر هنری کامل رو به وجود آورده.
مقایسه همه چیز، همه چیز با رمان های محبوب مشابه
اگه از اون دسته خواننده هایی هستید که رمان های عاشقانه نوجوان رو دوست دارن، حتماً همه چیز همه چیز رو کنار کتاب هایی مثل پنج قدم فاصله یا خطای ستارگان بخت ما قرار میدید. این سه تا کتاب، یه سری شباهت های جالب دارن، ولی هر کدومشون یه دنیا و داستان خاص خودشون رو هم دارن.
شباهت ها با پنج قدم فاصله و خطای ستارگان بخت ما
خب، شباهت اصلی این سه تا کتاب تو مضامینشون خلاصه میشه. هر سه داستان درباره ی عشق جوانانه هستن که تو دلِ محدودیت های فیزیکی و بیماری های خاص شکل می گیرن. تو خطای ستارگان بخت ما با عشق هیزل و آگوستوس روبه رو میشیم که هر دوشون سرطان دارن. تو پنج قدم فاصله هم عشق بین استلا و ویل رو می بینیم که درگیر بیماری فیبروز کیستیک هستن و باید همیشه یه فاصله پنج قدمی رو حفظ کنن. خلاصه کتاب همه چیز همه چیز هم که داستان مادلین و بیماری SCID اونه. این بیماری ها، یه جورایی نماد محدودیت های زندگی هستن که قهرمان های داستان باید باهاش دست و پنجه نرم کنن. هر سه کتاب، روی این نکته تأکید دارن که زندگی حتی با وجود بیماری و محدودیت ها، باز هم می تونه زیبا باشه و ارزش تجربه کردن رو داره.
تفاوت ها و نقطه تمایز همه چیز، همه چیز
با اینکه شباهت هایی هست، اما همه چیز همه چیز یه نقطه تمایز بزرگ داره که اون رو از بقیه جدا می کنه: اون پیچش داستانی فوق العاده ای که هیچ کس انتظارش رو نداره! (بدون اسپویل البته!) این پیچش کاری می کنه که نگاه ما به تمام داستان عوض بشه و حسابی شوکه بشیم. علاوه بر این، سبک نگارش نیکولا یون و استفاده ی خلاقانه از ایمیل، پیامک، نمودار و نقاشی، یه هویت منحصر به فرد به این کتاب میده. تمرکز روی بیماری SCID هم در مقایسه با سرطان یا فیبروز کیستیک، یه فضای متفاوتی رو ایجاد می کنه. به خاطر همین تفاوت هاست که خلاصه کتاب همه چیز همه چیز حتی برای کسانی که رمان های مشابه رو خوندن، باز هم جذاب و تازگی داره.
فیلم Everything, Everything (2017): از صفحه به پرده سینما
مثل خیلی از رمان های پرطرفدار دیگه، همه چیز همه چیز هم فرصت پیدا کرد که به پرده سینما راه پیدا کنه. فیلم اقتباسی این رمان با همین اسم، یعنی Everything, Everything، تو سال 2017 اکران شد و حسابی سر و صدا کرد. استلا مگی کارگردانی این فیلم رو بر عهده داشت و آماندلا استنبرگ نقش مادلین و نیک رابینسون نقش اولی رو بازی کردن.
اگه بخوام راستشو بگم، فیلم یه اقتباس نسبتاً وفادار به کتابه. البته مثل هر فیلم اقتباسی دیگه، یه سری تغییرات کوچیک تو داستان هست که برای سینمایی شدن و جذابیت بیشتر، لازم بودن. بازیگرها هم خوب از پس نقش هاشون بر اومدن و تونستن اون حسِ عشق و امید و محدودیت رو به خوبی نشون بدن. خیلی از طرفدارهای کتاب از فیلم هم خوششون اومد، هرچند که همیشه یه عده هم هستن که کتاب رو ترجیح میدن (که خب حق هم دارن!). دیدن فیلم بعد از خوندن خلاصه کتاب همه چیز همه چیز و خود کتاب، می تونه تجربه ی جالبی باشه، چون می تونید ببینید برداشت کارگردان و بازیگرها از این شخصیت ها و داستان چطور بوده و چقدر با تصورات خودتون فرق می کنه یا شبیهشه.
افتخارات و نکوداشت های جهانی همه چیز، همه چیز
همه چیز همه چیز از همون اول که منتشر شد، حسابی مورد توجه منتقدا و خواننده ها قرار گرفت و کلی افتخار کسب کرد. این حجم از تحسین، نشون میده که داستان نیکولا یون چقدر تونسته با قلب و روح مردم ارتباط برقرار کنه.
بعضی از این افتخارات و نکوداشت ها شامل موارد زیر میشه:
- پرفروش ترین کتاب نیویورک تایمز 2015
- پرفروش ترین کتاب ناشران هفتگی
- کتاب پرفروش یو اس ای تودی
- کتاب پرفروش وال استریت ژورنال
- نامزد جایزه ی کتاب برگزیده ی خوانندگان جوان پنسیلوانیا در سال 2017
- نامزد جایزه کتاب نوجوانان همیشه سبز Evergreen در سال 2018
- برنده جایزه کتاب خوانندگان جوان کارولینای جنوبی در سال 2018
- برنده جایزه کتاب نوجوانان بوکی در سال 2017
- نامزد بهترین داستان نوجوان در سایت گودریدز
منتقدین هم که هر کدوم یه چیز قشنگ درباره اش گفتن:
- نیویورک تایمز بوک ریویو: زیبا و شاعرانه.
- دانیل پیج (نویسنده ی پرفروش): همه چیز، همه چیز، همه چیز دارد… عشق و قلب و هوش. تا مدت ها پس از خواندن کتاب، صدا و کتاب یون با من ماند.
- گاردین: نمی توانستم زمین بگذارمش… اگر کتاب خطای ستارگان بخت ما، اگر بمانم، یا خوشی های پیش از مرگ را دوست دارید، این کتاب را از دست ندهید.
- Kirkus Reviews: داستانی دلگرم کننده که در امیدها و رویاها و خطرات ذاتی عشق به جست وجو می پردازد.
جملات برگزیده و ماندگار از کتاب
بعضی از جملات تو کتاب همه چیز همه چیز اونقدر قشنگ و عمیقن که تا مدت ها تو ذهنتون می مونن. این جملات، عصاره ی پیام و حس و حال داستان رو تو خودشون دارن:
- کائناتی که می تواند در یک چشم برهم زدن به وجود بیاید می تواند دوباره در چشم برهم زدنی نابود شود.
- شاید بزرگ شدن یعنی ناامید کردن آدم هایی که دوستشان داریم.
- قبل از این که او را ببینم، خوشحال بودم. اما الان زنده هستم، و این دو تا، یک چیز نیستند.
- زندگی کوتاه است (TM). (این جمله بارها به اشکال مختلف تو کتاب تکرار میشه و خیلی معنا داره.)
دلم می خواهد دستگاهی را که این کار را انجام می دهد، ببینم.
نیکولا یون: خالق جهان های عاشقانه و چالش برانگیز
نیکولا یون، نویسنده ی خلاق و پرطرفدار جامائیکایی-آمریکایی، قبل از اینکه به دنیای نویسندگی پا بذاره، حدود ۲۰ سال برنامه نویس بوده و تو شرکت های مدیریت سرمایه گذاری کار می کرده. فکرش رو بکنید! یهو از دنیای کد و اعداد به دنیای کلمات و داستان های عاشقانه! اما چی شد که نیکولا یون دست به قلم برد و همچین شاهکاری مثل خلاصه کتاب همه چیز همه چیز رو خلق کرد؟
ایده ی نگارش همه چیز همه چیز بعد از به دنیا اومدن دخترش به ذهنش رسید. اون فکر می کرد که اگه یه بچه تا بزرگسالی هم نیاز به مراقبت های ویژه داشته باشه، چی میشه؟ این سوال، جرقه اصلی داستان مادلین و بیماری SCID شد. اون می خواست داستانی بنویسه که شخصیت هاش، از جمله دختر دورگه اش، بتونن خودشون رو توش پیدا کنن و با چالش های هویتی و عاطفی دست و پنجه نرم کنن.
غیر از همه چیز همه چیز، نیکولا یون یه کتاب موفق دیگه هم به اسم خورشید هنوز یک ستاره است (The Sun Is Also a Star) نوشته که اون هم مثل همه چیز همه چیز به فیلم تبدیل شده. جدیدترین اثرش هم دستورالعمل هایی برای رقصیدن (Instructions for Dancing) هست که تو سال ۲۰۲۱ منتشر شد. یون با قلمش همیشه سعی می کنه داستان هایی رو روایت کنه که عشق، هویت و محدودیت های زندگی رو به چالش بکشن و خواننده رو حسابی به فکر فرو ببرن.
نتیجه گیری
خب، رسیدیم به آخر این سفر طولانی به دنیای خلاصه کتاب همه چیز همه چیز. همون طور که دیدید، این کتاب یه رمان عاشقانه ساده نیست؛ یه داستان عمیقه که با شجاعت، امید و البته یه پیچش داستانی غافلگیرکننده، قلب خواننده رو به دست میاره. نیکولا یون با قلم دلنشینش و استفاده از فرم های روایی خلاقانه، تونسته یه اثر ماندگار خلق کنه که نه تنها نوجوان ها، بلکه بزرگسال ها رو هم مجذوب خودش می کنه.
خلاصه کتاب همه چیز همه چیز بهمون یاد میده که زندگی، حتی با تمام محدودیت ها و ترس هاش، ارزش تجربه کردن رو داره. یاد میده که عشق، می تونه قدرتی بهمون بده که باهاش از هر دیواری عبور کنیم و به دنبال حقیقت خودمون بریم. اگه دنبال یه کتاب هستید که هم به دلتون بشینه و هم ذهنتون رو درگیر کنه، خوندن این رمان رو به هیچ عنوان از دست ندید.
حالا نوبت شماست! آیا شما هم این کتاب رو خوندید؟ نظرتون درباره داستان، شخصیت ها یا حتی اون پیچش داستانی چی بود؟ دوست دارید درباره کدوم بخش از خلاصه کتاب همه چیز همه چیز بیشتر صحبت کنیم؟ تو بخش نظرات با ما در میون بذارید و تجربه تون رو به اشتراک بگذارید.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کامل کتاب همه چیز همه چیز اثر نیکولا یون" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کامل کتاب همه چیز همه چیز اثر نیکولا یون"، کلیک کنید.