
خلاصه کتاب ساخت گرایی، پساساخت گرایی و مطالعات ادبی: مجموعه مقاله ( نویسنده گروه نویسندگان )
کتاب «ساخت گرایی، پساساخت گرایی و مطالعات ادبی: مجموعه مقاله» مثل یه گنجینه می مونه که مفاهیم و نظریه های تأثیرگذار قرن بیستم تو علوم انسانی و ادبیات رو، از سوسور گرفته تا دریدا، براتون روشن می کنه و کمک می کنه بدون خوندن تک تک مقالات، یه درک حسابی از این دو مکتب مهم فکری پیدا کنید.
تاحالا شده فکر کنید یه کتاب چه جوری می تونه کلی از افکار و نظریه های یه قرن رو یه جا جمع کنه و بهتون یه دید جامع بده؟ خب، کتاب ساخت گرایی، پساساخت گرایی و مطالعات ادبی: مجموعه مقاله دقیقاً همون کتابه! این مجموعه مقاله، یه جورایی نقش یه پل رو داره که شمارو از بنیان های محکم و منظم ساخت گرایی می رسونه به دنیای پیچیده و پر از پرسش پساساخت گرایی. می خوایم تو این مقاله، یه سفر جذاب رو با هم شروع کنیم و ببینیم این دو تا جریان فکری، که حسابی هم تو علوم انسانی و ادبیات صدا کردن، از کجا اومدن و چی می گن. قراره یه خلاصه ی تحلیلی و کامل داشته باشیم تا حتی اگه وقت نکردید کل کتاب رو بخونید، بازم یه تصویر واضح و عمیق ازش تو ذهن تون داشته باشید.
۱. بنیان های ساخت گرایی: دنبال ساختارهای پنهان
ساخت گرایی یه جریانی بود که یهو خیلی چیزها رو زیر و رو کرد. فکر کنین می خواستن بگن پشت هر چیزی که می بینیم، یه سری ساختارهای ثابت و قاعده مند هست که کارها رو راه می ندازه. این فکر از کجا شروع شد؟
۱.۱. تولد ساخت گرایی تو زبان شناسی: فردینان دو سوسور
بگذارید از جایی شروع کنیم که همه چیز از اونجا استارت خورد: فردینان دو سوسور. این بابا رو میگن پدر زبان شناسی نوین! واقعاً هم لقب درستی دادن، چون اگه افکارش نبود، شاید نه ساخت گرایی ای وجود داشت و نه چیزی به اسم نشانه شناسی. مقاله مبانی ساخت گرایی در زبان شناسی سوسور، واقعاً یه نقطه عطف تو تاریخ فکره.
سوسور خیلی ساده و قشنگ توضیح داد که زبان چیه و چطوری کار می کنه. مهمترین چیزی که گفت، همون بحث دال و مدلول بود. ببینید، هر کلمه ای که می گیم یا می نویسیم، خودش داله (مثلاً همین کلمه درخت). حالا وقتی این کلمه رو می شنویم یا می بینیم، یه تصویری، یه مفهومی تو ذهن مون ازش شکل می گیره که بهش می گیم مدلول (یعنی همون موجود سبز و چوبی که برگ و شاخه داره). نکته مهم اینجاست که بین این دال و مدلول، هیچ رابطه ذاتی و طبیعی نیست. یعنی هیچ دلیلی نداره که ما به این موجود سبز بگیم درخت. این یه قرارداد اجتماعیه که ما آدما با هم بستیم. تو یه زبان دیگه بهش میگن Tree یا Baum!
سوسور همچنین از زبان (Langue) و گفتار (Parole) حرف زد. زبان همون سیستم کلی و قواعد و ساختارهای ناخودآگاهی هست که تو ذهن همه گویش ورها وجود داره و بهمون اجازه میده حرف بزنیم. مثل دستور زبان فارسی که همه مون ناخودآگاه می دونیمش. ولی گفتار همون چیزیه که ما عملاً می گیم و می نویسیم. این همون حرف زدن روزمره ماست که بر اساس قواعد زبان شکل می گیره. جالبه نه؟
یه بحث دیگه هم همزمانی و درزمانی بود. سوسور می گفت برای اینکه زبان رو خوب بفهمیم، باید تو یه لحظه مشخص، مثل یه عکس، بهش نگاه کنیم (همزمانی). یعنی ببینیم تو همین الان چطوری کار می کنه و اجزاش چه رابطه ای با هم دارن. خیلی نباید بریم سراغ اینکه چطوری طی تاریخ تغییر کرده (درزمانی). این دیدگاه سیستماتیک سوسور به زبان، واقعاً انقلابی بود و پایه و اساس ساخت گرایی رو گذاشت.
سوسور می گفت: زبان از مجموعه ای از نشانگان تشکیل شده که به امور عینی و ذهنیِ معینی ارجاع می دهند. اصلی ترین، بدیهی ترین و عام ترین ویژگی این نشانگان، قراردادی بودنِ آن هاست.
۱.۲. صورت گرایی روس و ساختار متن ادبی: ویکتور اشکلوفسکی
بعد از سوسور، نوبت رسید به یه عده روس باحال که بهشون می گفتن صورت گرا. یکی از معروف تریناشون ویکتور اشکلوفسکی بود. مقاله اش هنر به مثابه فن واقعاً دیدگاه جالبی به ادبیات داد. اشکلوفسکی یه مفهومی رو مطرح کرد به اسم آشنایی زدایی.
حالا این آشنایی زدایی یعنی چی؟ فکر کن یه چیزی رو انقدر دیدی و شنیدی که دیگه برات عادی شده و اصلاً بهش توجه نمی کنی. مثلاً وقتی هر روز از یه کوچه رد میشی، دیگه به جزئیاتش دقت نمی کنی. اشکلوفسکی می گفت کار هنر اینه که این چیزهای عادی رو جوری نشون بده که دوباره براتون تازه و غریبه بشن. جوری که با یه نگاه متفاوت بهشون نگاه کنید و حس کنید برای اولین باره که دارید می بینیدشون. این جوریه که ادبیت یه اثر شکل می گیره و خواننده رو دوباره درگیر می کنه. متن ادبی نباید فقط اطلاعات بده، باید کاری کنه که ما به شکل خاصی به دنیا نگاه کنیم و حس های جدیدی رو تجربه کنیم.
۱.۳. مکتب پراگ و نقد کارکردی: یان موکاروفسکی و رومن یاکوبسن
حالا بیایم سراغ یه گروه دیگه به اسم مکتب پراگ. اینا هم از اون آدم های فکوری بودن که اومدن و ساخت گرایی رو تو زمینه های مختلف، مخصوصاً ادبیات، توسعه دادن. دو تا اسم مهم اینجا داریم: یان موکاروفسکی و رومن یاکوبسن.
موکاروفسکی تو مقاله اش نقش زیبایی آفرینی، هنجار، ارزش، به مثابه واقعیت های اجتماعی می گفت که چطور زیبایی شناسی و ارزش های هنری، فقط یه چیز شخصی نیستن، بلکه یه جورایی محصول اجتماع و فرهنگ هستن. یعنی زیبایی چیزی نیست که از بالا نازل شده باشه، بلکه تو تعاملات اجتماعی و فرهنگی شکل می گیره.
اما رومن یاکوبسن، یکی از مهمترین زبان شناسان و نظریه پردازان ادبی بود که خیلی هم از سوسور تأثیر گرفته بود. مقاله اش وجه غالب رو خوندی؟ اونجا توضیح میده که چطوری می تونیم ادبیت یه اثر رو تشخیص بدیم. یاکوبسن می گفت تو هر اثر هنری، یه وجه غالب وجود داره که ویژگی های اصلی اون اثر رو مشخص می کنه و بهش هویت میده. مثلاً تو شعر، وجه غالب می تونه موسیقی کلمات باشه، یا تو یه داستان، پیچیدگی شخصیت ها.
یاکوبسن تو مقالات دیگه اش مثل زبان شناسی و شعرشناسی و قطب های استعاره و مجاز هم نشون داد که زبان شناسی چقدر می تونه به ما کمک کنه تا ادبیات رو بهتر بفهمیم. اون می گفت ابزارهای زبان شناسی رو میشه آورد تو نقد ادبی و باهاشون کُدها و ساختارهای پنهان متن رو کشف کرد. مثلاً با بررسی استعاره و مجاز تو شعر، میشه فهمید شاعر چطوری با زبان بازی می کنه تا معناهای جدیدی بسازه.
۱.۴. ساخت گرایی تو نقد ادبی: ژرار ژنت و تزوتان تودورف
خب، تا اینجا دیدیم ساخت گرایی چه پایه های محکمی داشت. حالا ببینیم تو نقد ادبی چه خبر بود. اینجا دو تا اسم فرانسوی مهم داریم: ژرار ژنت و تزوتان تودورف.
ژنت تو مقاله اش ساخت گرایی و نقد ادبی می گفت وظیفه منتقد این نیست که فقط بگه یه اثر خوبه یا بده، بلکه باید بره و ساختارهای زیربنایی اون اثر رو کشف کنه. مثل یه مهندس که نقشه های یه ساختمون رو بررسی می کنه تا بفهمه چطوری سر پا مونده، منتقد ادبی هم باید ساختارهای روایت، شخصیت پردازی و زبان رو تحلیل کنه تا ببینه اثر چطور ساخته شده و چه معناهایی رو تولید می کنه.
تودورف هم تو تعریف شعرشناسی دنبال این بود که نقد ادبی رو علمی تر کنه. اون می گفت باید یه جورایی مثل یه دانشمند، به ادبیات نگاه کنیم و سعی کنیم قواعد و ساختارهای کلی ای که پشت آثار ادبی هست رو پیدا کنیم. هدفش این بود که نقد ادبی رو از سلیقه های شخصی دور کنه و یه پایه علمی بهش بده.
خلاصه، ساخت گرایی تو این بخش می خواست بگه که همه چیز یه سیستمه، یه ساختاره و اگه اون ساختار رو بفهمیم، می تونیم دنیا رو هم بهتر بفهمیم. از زبان گرفته تا ادبیات و حتی فرهنگ و جامعه.
۲. عبور به پساساخت گرایی: نقد، گسست و واسازی
وقتی ساخت گرایی حسابی تو دل آدما جا باز کرد، یه عده دیگه اومدن و گفتن صبر کنید! همه چیز که اینقدر منظم و مرتب نیست. اینجا بود که پساساخت گرایی سر و کله اش پیدا شد. یه جورایی اومد که قواعد بازی رو عوض کنه و به چالش بکشه.
۲.۱. از ساختارگرایی تا مرگ مؤلف: رولان بارت
یکی از مهمترین چهره های گذار از ساخت گرایی به پساساخت گرایی، رولان بارت بود. بارت یه آدم خیلی کنجکاو و پرکار بود که اولش خودش ساخت گرا به حساب میومد، ولی بعداً رفت سمت ایده هایی که ساخت گرایی رو زیر سوال می برد.
مقاله علم در برابر ادبیات بارت، یه جورایی چالش با اقتدار علم بود. اون می گفت ادبیات فقط یه راه برای بیان واقعیت نیست، بلکه خودش یه راه خاص برای فهمیدن دنیاست. ادبیات می تونه چیزایی رو بگه که علم با اون روش های دقیقش نمی تونه. بارت تاکید داشت که ادبیات خیلی عمیق تر و پیچیده تر از اونیه که فقط بخوایم با معیارای علمی بهش نگاه کنیم.
اما شاهکار بارت که خیلی سر و صدا کرد، مقاله مرگ مؤلف بود. این مقاله یه جورایی یه بمب تو دنیای ادبیات بود! بارت می گفت: هی رفیق! وقتی یه کتابی رو می خونی، اصلاً مهم نیست نویسنده چی تو سرش بوده یا چی می خواسته بگه. اون لحظه ای که نویسنده قلم رو میذاره زمین، از متن جدا میشه و متن متعلق به خواننده میشه.
یعنی چی؟ یعنی خواننده پادشاهه! معنی یه متن رو خواننده با تجربه و دانش خودش می سازه، نه نویسنده. اینجوری متن از زندان نیت نویسنده آزاد میشه و هر خواننده ای می تونه تعبیر خودش رو ازش داشته باشه. این ایده، حسابی قدرت رو از دست نویسنده گرفت و به خواننده داد. مقاله اس/زد (که روزالیند کوارد و جان الیس به عنوان نمونه ای از نقد بارت مطرح کردن) هم نشون میده که چطور بارت به معناهای چندگانه و پیچیده متن توجه می کرد و نمی خواست متن رو به یه معنی واحد تقلیل بده.
رولان بارت می گفت: نوشتارْ نابودی صدا، نابودی هر نوع منشأ است. نوشتار آن فضای خنثی و بی طرف، مرکّب و غیرمستقیمی است که فاعلِ ما را بیرون می اندازد. فضایی سلبی است که کل هویت در آن رنگ می بازد و هویت منحصربه فرد نوشتار، در آن، خود می نماید.
۲.۲. واسازی و عدم قطعیت معنا: ژاک دریدا
اگه رولان بارت از مرگ مؤلف حرف زد و قدرت رو به خواننده داد، ژاک دریدا یه گام فراتر رفت و واسازی (Deconstruction) رو مطرح کرد. دریدا یکی از برجسته ترین چهره های پساساخت گرایی بود که کلاً معنا و قطعیت رو زیر سوال برد.
مقاله دریدا و مفهوم «نوشتار» (از ریچارد هارلند) نشون میده که چطور دریدا به نوشتار یه نگاه خیلی عمیق تر داشت. اون می گفت ما معمولاً فکر می کنیم صدا (صحبت کردن) اصیل تر و واقعی تر از نوشتاره، چون صدا حضور داره و نوشتار یه جورایی غیاب صداست. ولی دریدا این دوگانگی رو به چالش کشید و گفت نوشتار هم خودش یه حضور خاص داره و حتی پیش از صدا وجود داره. این ایده خیلی پیچیده اس، ولی خلاصه میشه گفت دریدا می خواست بگه مرزهای بین چیزها همیشه اینقدر واضح و مشخص نیستن.
اما مهمترین چیزی که دریدا مطرح کرد، همون واسازی بود. مقاله اش ساختار، نشانه و بازی در گفتمان علوم انسانی یه شاهکار واقعی بود. دریدا می گفت هر متنی، هر سیستمی، هر فکری یه مرکز یا بنیان داره که فکر می کنیم ثابته و بقیه چیزها بر اساس اون شکل می گیرن. مثلاً تو فلسفه غرب، حقیقت، خدا، منطق یا عقل همیشه این نقش مرکزی رو داشتن.
واسازی دریدا می گفت بیاین این مراکز رو به چالش بکشیم. بیاین ببینیم این مراکز چطوری خودشون ساخته شدن و پشت این به ظاهر ثبات، چه تضادها و تناقض هایی پنهان شده. دریدا مخصوصاً دوگانه انگاری ها رو (مثل دال/مدلول، خوب/بد، زن/مرد، حضور/غیاب) هدف قرار داد. اون می گفت تو هر دوگانه ای، معمولاً یکی از طرفین بر اون یکی برتری داره و واسازی می خواد این برتری رو بشکنه و نشون بده که چطور این دوگانه ها از اساس پایدار نیستن و معنی همیشه در حال لغزش و تغییره. با این حساب، دیگه نمیشه یه معنی ثابت و قطعی برای یه متن پیدا کرد، بلکه همیشه امکان تعبیرهای مختلف و حتی متضاد وجود داره.
پساساخت گرایی یه جورایی به ما یاد داد که هیچ چیزی مطلق نیست، هیچ معنایی ثابت نیست و همیشه میشه از زاویه های مختلف به همه چیز نگاه کرد و اونارو به چالش کشید. این دیدگاه، حسابی روی نقد ادبی و علوم انسانی تأثیر گذاشت و راه رو برای تنوع بیشتر تو تفسیرها و فهم دنیا باز کرد.
۳. تأثیرات و تفاوت های کلیدی: ساخت گرایی و پساساخت گرایی تو مطالعات ادبی
خب، تا اینجا دیدیم ساخت گرایی چطوری یه دنیای منظم و ساختارمند رو به ما معرفی کرد و بعد پساساخت گرایی اومد و اون نظم رو به چالش کشید. حالا بیایم ببینیم این دو تا جریان چه شباهت ها و تفاوت های اساسی ای با هم دارن و چطوری مطالعات ادبی رو دگرگون کردن.
نقاط اشتراک اولیه
اول از همه، یه نقطه مشترک مهم بین این دو مکتب وجود داره: هر دو شدیداً به
نقاط افتراق اساسی
ولی خب، اونجایی که از هم جدا میشن، خیلی جذابه:
-
هدف ساخت گرایی: ساخت گراها دنبال
کشف ساختارهای ثابت و معنای نظام مند بودن. اونا فکر می کردن اگه بتونیم قوانین و ساختارهای زیرین یه زبان یا یه متن رو پیدا کنیم، می تونیم به یهمعنای قطعی برسیم. مثل یه پازل که قطعاتش سر جای خودشونن و یه تصویر واضح رو نشون میدن. -
هدف پساساخت گرایی: اما پساساخت گراها اومدن و این ایده
ثبات معنا رو کلاً زیر سوال بردن. اونا گفتن بابا! کجای دنیا ثبات هست؟ معنی همیشه در حال لغزشه و یه متنچندصدایی داره. یعنی نمیشه یه معنای واحد و مرکزی براش پیدا کرد. انگار پازل ها رو ریختن به هم و حالا هر کس می تونه یه تصویر جدید ازش بسازه.
برای یه ساخت گرا، متن ادبی مثل یه معماری منظم و زیباست که وظیفه منتقد کشف نقشه ها و قواعد این معماریه. مثلاً اگه یه داستان جنایی رو در نظر بگیریم، منتقد ساخت گرا دنبال اینه که ببینه نویسنده چطوری با استفاده از قواعد ژانر جنایی، معما رو ساخته و چطوری به سرانجام رسونده.
اما یه پساساخت گرا، وقتی به همون داستان نگاه می کنه، میگه شاید تو این داستان، خود زبان و کلمات هم دارن بازی می کنن. شاید معنی هایی پنهان شده باشن که خود نویسنده هم بهشون فکر نکرده. اون سعی می کنه تناقضات، حفره ها و نقاط مبهم متن رو پیدا کنه و نشون بده که چطور یه معنی قطعی وجود نداره و هر کسی می تونه با واسازی، به تعبیرهای جدیدی برسه. یه جورایی، به جای اینکه دنبال یه جواب باشیم، دنبال
اینجوری شد که رویکرد به متن ادبی از کشف ساختارها به سمت واسازی و تأویل های متعدد تغییر پیدا کرد. دیگه منتقد فقط یه کاشف نبود، بلکه خودش هم به نوعی یه خالق معنی شد. این تغییر دیدگاه، دست پژوهشگران رو باز کرد تا با رویکردهای جدید و خلاقانه تری به ادبیات و متون دیگه نگاه کنن.
۴. نتیجه گیری: چرا این کتاب همچنان اهمیت دارد؟
تا اینجا با هم یه سفر حسابی تو دنیای ساخت گرایی و پساساخت گرایی داشتیم. دیدیم که چطوری فردینان دو سوسور با ایده های انقلابی اش، بذر ساخت گرایی رو کاشت و بعد متفکرانی مثل اشکلوفسکی، موکاروفسکی، یاکوبسن، ژنت و تودورف، این بذر رو آبیاری کردن و به یه درخت تنومند تبدیلش کردن که تو شاخه های مختلف علوم انسانی، سایه انداخت.
بعد هم رسیدیم به پساساخت گرایی که اومد و اون نظم به ظاهر مطلق رو به چالش کشید. با رولان بارت فهمیدیم که نویسنده اونقدرها هم پادشاه متن نیست و با ژاک دریدا یاد گرفتیم که معنی هیچ وقت ثابت و قطعی نیست و همیشه میشه اون رو واسازی کرد و به تعبیرهای جدیدی رسید. این دو تا مکتب، واقعاً تاریخ فکر بشر رو تغییر دادن و روی طرز نگاه ما به زبان، ادبیات، فرهنگ و حتی هویت خودمون، تأثیر عمیقی گذاشتن.
حالا برگردیم به این سوال که چرا خلاصه کتاب ساخت گرایی، پساساخت گرایی و مطالعات ادبی: مجموعه مقاله هنوز هم اینقدر مهمه؟ خب، جوابش خیلی ساده اس. این کتاب یه جور
شما با خوندن این کتاب، نه تنها با مفاهیم اصلی این مکاتب آشنا میشید، بلکه سیر تحول فکریشون رو هم می فهمید. متوجه میشید که چطوری ایده ها از یه نقطه شروع میشن، چطوری رشد می کنن و چطوری توسط متفکران بعدی به چالش کشیده میشن. این کتاب به شما کمک می کنه که تفکر انتقادی تون رو تقویت کنید و ریشه های نظریه های معاصر رو بهتر درک کنید.
پس اگه دنبال یه منبع دست اول و قابل اعتماد برای فهم ساخت گرایی و پساساخت گرایی هستید، این کتاب رو از دست ندید. البته این مقاله فقط یه گوشه کوچیک از دنیای بزرگ این کتاب رو نشون میده. اگه واقعاً میخواید وارد عمق مباحث بشید و از ظرایف و پیچیدگی های هر مقاله سر در بیارید، حتماً بهتون پیشنهاد می کنم که متن کامل کتاب رو تهیه کنید و با دقت مطالعه اش کنید. مطمئن باشید پشیمون نمیشید و دیدتون به دنیای اطراف، کلی بازتر میشه. به قول معروف، ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه اس!
پیوست (اطلاعات کتاب شناختی)
- نام کامل کتاب: ساخت گرایی، پساساخت گرایی و مطالعات ادبی: مجموعه مقاله
- نویسندگان: گروه نویسندگان
- مترجم: فرزان سجودی
- ناشر: انتشارات سوره مهر
- سال انتشار (چاپ اول): ۱۳۹۴
- شابک: 978-964-471-635-3
- تعداد صفحات: ۲۳۲ صفحه
- فرمت: EPUB (نسخه الکترونیک)
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "ساخت گرایی و پساساخت گرایی | خلاصه کتاب مطالعات ادبی" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "ساخت گرایی و پساساخت گرایی | خلاصه کتاب مطالعات ادبی"، کلیک کنید.