
تحلیل سیاست خارجی در نظام های سیاسی پیچیده مستلزم درک هم زمان از سه سطح ساختاری نهادی و موقعیتی است. غفلت از هر یک از این سطوح به قرائتی ناقص و گاه آرزواندیشانه منجر می شود که ظرفیت تحلیل واقع گرایانه تحولات را به شدت محدود می کند. در این میان آنچه در بخشی از فضای گفتمانی پیرامون سیاست خارجی ایران بویژه بعد از دور چهارم مذاکرات غیر مستقیم با ایالات متحده مشاهده می شود بازتولید نوعی دوگانه سازی انتزاعی و غیرتاریخی است؛ دوگانه ای میان «مقاومت تمام عیار» و «ادغام در نظم غربی» بدون درنظر گرفتن الزامات سیستمی و محدودیت های داخلی.
در نقطه مقابل آنچه امروز از مسیر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مشاهده می شود نه عبور از اصول راهبردی و نه حرکت شتاب زده در مسیر ادغام بلکه تلاش برای بازتعریف جایگاه منطقه ای ایران در چارچوبی واقع گرایانه و انعطاف پذیر است که به ویژه پس از تجربه های پرهزینه دو دهه اخیر بر محور کاهش تنش های محیطی فعال سازی ظرفیت های ژئوپلیتیکی و ارتقاء سطح تاب آوری اقتصادی و اجتماعی کشور استوار شده است.
پویایی های محیطی و ساختارهای بین المللی ایجاب می کند که سیاست خارجی هر بازیگری در منطقه خاورمیانه بر پایه «عقلانیت تطبیقی» طراحی شود؛ عقلانیتی که بیش از هر چیز مبتنی است بر درک وزن نسبی بازیگران شناخت پنجره های فرصت و لحاظ کردن هم زمان هزینه های اقدام و هزینه های بی عملی. در چارچوب چنین رهیافتی مدل تصمیم گیری جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با غرب به ویژه در قالب مذاکرات اخیر نه تنها قابل دفاع بلکه قابل بازشناسی به عنوان تلاشی هدفمند برای مدیریت نااطمینانی های ساختاری است.
در این میان تحلیل هایی که از «شکست حتمی» «وابستگی ساختاری» یا «زائده شدن ایران در نظم آمریکایی» سخن می گویند فاقد چارچوب تحلیلی دقیق و ارزیابی موقعیت مند از مختصات تصمیم سازی در ایران اند. این تحلیل ها در سطح گفتمانی بازتاب دهنده رویکردی «اراده گرایانه» در سیاست خارجی هستند که خواهان تحولات بنیادین صرفاً بر مبنای خواست یا ترس از تغییرند؛ بی آنکه الزامات نهادی ساختاری یا ظرفیت های بالفعل در نظام تصمیم گیری را در نظر بگیرند.
واقعیت آن است که سیاست خارجی در ایران در تقاطع منافع امنیتی الزامات توسعه ای محدودیت های اقتصادی و دغدغه های فرهنگی ـ هویتی شکل می گیرد و هرگونه قضاوت درباره آن بدون تحلیل هم زمان این لایه ها به نتیجه ای مخدوش خواهد رسید. به تعبیر دقیق تر کنش سیاست خارجی ایران نه در خلأ بلکه در بستری از ملاحظات چندسطحی در حال بازتنظیم است که در آن هدف نهایی حفظ استقلال در عین پرهیز از انزوای استراتژیک و افزایش ظرفیت مانور در محیط متکثر بین المللی است.
اتخاذ سیاست تنش زدایی و بازتعامل هدفمند با غرب به ویژه در بستر مذاکرات چندلایه جاری اگرچه فاقد تضمین موفقیت کامل است اما از منظر نظری و تجربی مبتنی بر الگوی «حداکثرسازی منافع در شرایط محدودیت» است. بدیل این رویکرد چیزی جز استمرار وضعیت پرهزینه تقابل مستمر فرسایش منابع ملی و انسداد فرصت های ژئوپلیتیکی نخواهد بود.
در نهایت بازتعریف جایگاه ایران در نظم جهانی ضرورتی استراتژیک است نه انحراف از اصول. این بازتعریف مستلزم فرود آرام محاسبه شده و تدریجی در بستر تغییرات ژئواستراتژیک است؛ نه سقوط شتاب زده و نه سکون در میانه آشوب. سیاست خارجی موفق بیش از آن که حاصل فریادهای بلند باشد محصول سکوت های سنجیده و طراحی های دقیق است.
۳۱۱۳۱۱
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "عقلانیت راهبردی در سیاست خارجی ایران: در نقد سیاست خارجی آرزویی" هستید؟ با کلیک بر روی بین الملل، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "عقلانیت راهبردی در سیاست خارجی ایران: در نقد سیاست خارجی آرزویی"، کلیک کنید.